بر خلاف قدرت سخت، بسیاری از منابع مهم قدرت نرم «خارج از کنترل دولتها هستند و تأثیر آنها شدیداً وابسته به پذیرش از سوی مخاطبان دریافت کننده است». «به علاوه، منابع قدرت نرم غالباً به شکل غیرمستقیم با شکل دادن به محیط برای اعمال سیاست عمل میکنند و دستیابی به نتایج مطلوب گاهی ممکن است سالها طول بکشد». نای به برخی از نمونههای مهم تبلیغات تاریخی در اروپا و ایالات متحده اشاره میکند. در ایالات متحده جدلی دائمی در مورد مقایسه تأثیر تبلیغات در رسانههای گروهی و دیپلماسی فرهنگی با استفاده از کتاب، موسیقی و مبادلات فرهنگی با هدف تأثیرگذاری بر نخبگان وجود داشته است. یک تنش مداوم در مورد مستقل یا تحت کنترل دولت بودن برنامههای نشر اطلاعات- میان بیطرفی و دستیابی به اهداف خاص- وجود داشته است. در حال حاضر صدای آمریکا (VOA ) به 53 زبان برای 91 میلیون شنونده برنامه پخش میکند» و سرویس جهانی BBC 150 میلیون شنونده دارد. در مجموع ایالات متحده، پس از واقعه 11 سپتامبر، هزینه زیادی برای ترویج دیپلماسی آشکار خود کرده است، - شاید تا حدی به دلیل تأثیر آثار جوزف نای در این زمینه- این تلاشها شامل تخصیص بودجه بیشتر و کانالهای تلویزیونی و ایستگاههای رادیویی متعددد که قرار است برای جهان اسلام برنامه پخش کنند. منابع اطلاعاتی پشتیبانی افزایش زیادی پیدا کردهاند و آنچه در این هیاهو اهمیت دارد توانایی جلب توجه و حفظ اعتبار است. دیپلماسی آشکار چیزی بسیار فراتر از روابط عمومی است. «انتقال اطلاعات و ایجاد یک تصویر ذهنی مثبت، بخشی از دیپلماسی آشکار است، اما ایجاد روابط بلند مدتی که محیطی مساعد برای سیاستهای دولت پدید میآورند هم لازم است».
نخستین کار، برقراری ارتباطات روزمرهای است که زمینة سیاست داخلی و خارجی را توضیح میدهند. یک راهبرد «اتاق جنگ» است که در مبارزات سیاسی رواج یافته است. نای با تأکید بر ضرورت «آمادگی برای رویارویی با بحرانها و مقابله با حملات با پاسخ دادن سریع به اتهامات و افشای اطلاعات در نبرد بر سر اعتبار و باورپذیری، معتقد است که رویارویی با تبلیغات اسلامگرایان شبه نظامی در هر جبههای- حتی شبکه الجزیره- اهمیت دارد».
کار دوم، انتخاب و تدوین مجموعهای از موضوعات ساده است. بسیار شبیه آنچه در مبارزات سیاسی برای پیشبرد سیاستهای دولت صورت میگیرد. برای هر موضوع باید طرحی شامل ارتباطات و وقایع نمادین آماده کرد. در این مورد نای هشدار میدهد: «اعمال بلند از کلمات سخن میگویند». سیاستهای متناقض، اعمال متکبرانه یا خودخواهانه سریعاً تلاشهای دیپلماسی آشکار را خنثی میکنند. «سیاست و دیپلماسی باید هماهنگ باشند و گرنه بازاریابی برای یک ایده، بیشتر شبیه رگباری از پیامهای گیج کننده خواهد شد». نای در این مورد به جنگ تبلیغاتی دوران حکومت ریگان بر سر تصمیم آمریکا به استقرار موشکهای هستهای میانبرد در اروپا برای مقابله با موشکهای شوروی و همزمان، مذاکره برای از بین بردن این موشکها اشاره میکند.
کار سوم، ایجاد و حفظ روابط بانخبگان است. بورسها، مبادلات فرهنگی، سمینارها، دورههای آموزشی، کنفرانسها و دسترسی به مجاری رسانهای، همه مقبول هستند و میتوانند آثار دیرپایی داشته باشند. در طول سالها، بیش از 200 رهبر سابق یا فعلی ملتهای خارجی به نحوی در برنامههای تبادل فرهنگی با ایالات متحده شرکت کردهاند. برقراری ارتباط با مخاطبان، گوش دادن به آنان و درک کردنشان برای تنظیم پیامهای شما و سیاستهای مرتبط به آنها، اهمیتی حیاتی دارند. «اعمال و نمادهایی که هم میگویند و هم نشان میدهند، بسیار مؤثرترند». «یک راهبرد موفق نه فقط روی پخش پیامهای آمریکایی، بلکه باید روی ارتباطات دوسویة تقویت کننده ابعاد غیردولتی یک جامعه، متمرکز باشد». «استفاده از قدرت نرم بسیار کمتر از کاربرد قدرت سخت یک جانبه است و ما باید برای آموختن این درس، راه درازی را طی میکنیم». نای توضیح مفصلی در مورد مجاری متنوع و در حال تکثیر موجود برای دیپلماسی آشکار میدهد. از آن جمله: کسب و کارها، NGOها، بنیادها، اقلیتهای قومی و احزاب سیاسی دموکراتیک متنوع، که مهارناپذیری کامل آنها باعث افزایش اثربخشی آنها میشود. به اعتقادی نای، اینترنت فرصتی برای «پخش محدود» اطلاعات و برنامه فراهم میآورد؛ به خصوص برای ارتباط با نخبگان. نای از کاربرد اصطلاحاتی چون، «محور شرارت» و «نبرد با تروریسم» انتقاد می کند، اما راه حل مناسبی- مثلاً در مورد زندانیان گوانتانامو که بر مبنای موضوع «نبرد با تروریسم» به مدت نامعلومی زندانی شدهاند- ارائه نمیکند. مشارکت و مبادله اطلاعاتی یک راه سنتی دیگر برای اعمال نفوذ است، گرچه اعتبار دستگاه اطلاعاتی آمریکا شدیداً به واسطه خطاهای منجر به نبرد در عراق، زیر سؤال رفته است. برنامههای کمک و آموزش نظامی هم راهی برای نفوذ در میان نظامیان یک کشور هستند. دیپلماسی آشکار همیشه یک مقابله نیست. در این مورد باید به منافع و اهداف مشترک ملل غربی برای تقویت نفوذ دیپلماسی توجه داشت.
ثروت ناشی از نفت یا مواد معدنی پر ارزش همواره مایه بدبختی مردم جهان سوم بوده است. رژیمی که درآمد خود را از مردم دریافت نمیکند، نیازی به تسهیل کسب و کار و تأمین رفاه آنان احساس نمیکند. «دورانهای طولانی حکومتهای استبدادی در کشورهای عربی هیچ راهی جز راه اسلامگرایان رادیکال برای ابراز مخالفت باقی نگذاشته است. اما به اعتقاد نای، وعده رفاه و سعادت هنوز در سراسر جهان اسلام جذابیت دارد و تنها مدرنیته است که راهی به سوی رفاه و سعادت میگشاید.» وی در ادامه چنین توصیه میکند که: «دموکراسیها را نمیتوان با زور تحمیل کرد. کلید موفقیت در سیاستهایی است که اقتصادهای آزاد منطقهای پدید میآورند. کنترلهای بوروکراتیک را کم میکنند، به رشد اقتصادی سرعت میدهند، نظامهای آموزشی بهتری درست میکنند و مشوّق انواعی از تغییر سیاسی تدریجی هستند که در کشورهای کوچکی چون: بحرین، عمان، کویت و مراکش در حال وقوع است. توسعه روشنفکران، گروههای اجتماعی و سرانجام کشورهایی که نشان میدهند تعارضی میان لیبرال دموکراسی و فرهنگهای محلی وجود ندارد- همانند ژاپن و کره که توانستند دموکراسی و ارزشهای بومی را در آسیا با هم ترکیب کنند- ممکن است تأثیر مفیدی داشته باشد. اما این شیوه مستلزم وقت و کاربرد ماهرانه منابع وامکانات قدرت نرم آمریکایی است و این شاید چند نسل طول بکشد!» توصیههای دیگر نای عبارتند از: ساختن کتابخانهها و مراکز اطلاعاتی بیشتر، ترجمه بیشتر کتابهای غربی به زبان عربی، افزایش تعداد بورسهای تحصیلی برای دانشجویان عرب، ارتقای حضور اینترنتی ایالات متحده به زبان عربیوتربیت تعداد بیشتریسخنورانو متخصصان روابط عمومی عرب زبان.