هیچ انسانی بدون امنیت نمیتواند به ادامهی حیات خود امیدوار باشد؛ چه در دنیای واقعی چه در دنیای مجازی. موضوع امنیت یکی از اصلیترین شاخصهها و نیازهای بشری است و این خصوصیات، امروزه در دنیای سایبر نیز محسوس و ملموس است. اخبار و آمار امنیتی شدن فضای سایبر مدتهاست که جزو اخبار اول صبح رسانهها شده و بسیاری نیز بر این عقیدهاند که این آغازی است بر "جنگ سایبر" بین دولتها و نام آن را گذاشتهاند جنگ جهانی سوم.
امروزه انسانها شاهد فراگیری بیسابقه رسانهها و وسایل ارتباطات جمعی مدرن و نوین هستند. بالطبع آنها در معرض شدیدترین امواج رسانهها قرار دارند. گرچه رسانهها ذاتاً کارکردی دوطرفه و دو سویه دارند، اما بیشترین حجم بهرهگیری از آن در دست نظام سلطه قرار دارد؛ چنانچه میتوان با جرأت گفت حفظ و گسترش قدرت استکباری نظام سلطه به حضور و ظهور رسانهها وابسته است. رسانهها پل ارتباطی و بلکه وسیلهی تسلط بر افکار، اراده و احساسات بشر دوران معاصر به شمار میآیند. مراکز رسانههای استکبار که به مدرنترین فناوری جهانی مجهزند، از یک سو ابزاری برای اجرای "عملیات روانی" قدرتها علیه ملتها و دولتهای مستقل هستند و از سوی دیگر وسیلهای برای کنترل، تضعیف، جهتدهی و هدایت جوانان در سراسر جهان محسوب میشوند.
مارک پالمر* از استراتژیستهای معروف آمریکایی است که از او به عنوان یکی از نوآوران سیاست خارجی ایالات متحده نام میبرند. پالمر در دولتهای نیکسون، کارتر، ریگان و بوش در وزارت خارجه مشغول بوده و اکنون علاوه بر اینکه مدیر دپارتمان تحقیقاتی مرکز سیاست خارجی سابان در مؤسسهی "بروکینگز" میباشد، عضو کمیتهی خطر جاری است که اخیراً و در پی تحولات پیش آمده پس از یازده سپتامبر 2001 گزارشی تحت عنوان "ایران- آمریکا، رهیافت جدید" را به نگارش درآورد. کمیتهی خطر جاری در اوج جنگ سرد و در دهه 1970 میلادی و با مشارکت اساتید برجستهی علوم سیاسی و مدیران سابقهدار سازمان سیا و پنتاگون تأسیس شد و یکی از موفقیتآمیزترین اقدامات در جریان رقابت دو ابرقدرت شرق و غرب، طراحی و اجرای مراحل مختلف سناریوی فروپاشی ابرقدرت شرق از طریق "جنگ نرم" (Soft War) در سالهای پایانی دههی 1980 بود.
مارک پالمر نویسندهی گزارش ایران- آمریکا، رهیافت جدید در استدلال خود، صراحتاً با ایدهی تهاجم نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران مخالفت کرده و اعلام نموده ایران به لحاظ وسعت سرزمینی، کمیت جمعیت، کیفیت نیروی انسانی، امکانات نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در منطقهی خاورمیانه و نظام بینالملل به قدرتی کممانند تبدیل شده که دیگر نمیتوان با یورش نظامی و جنگ سخت آن را سرنگون کرد. تنها راه مبارزه با نظام جمهوری اسلامی، پیگیری مکانیسمهای جنگ نرم و استفاده از تکنیکهای عملیات روانی تبلیغاتی با استفاده از 3 تاکتیک دکترین "مهار"، "نبرد رسانهای" و "ساماندهی و پشتیبانی از نافرمانی مدنی" است.
در پایان این گزارش با منتفی دانستن هرگونه گفتوگو و مذاکرهی مستقیم با مقامات ایرانی آمده است: "گفتگو فقط حکومت ایران را تقویت و محکم میکند. باید از طریق انزوا و تقویت مخالفان داخل و خارج حکومت در جهت تغییر این رژیم تلاش کرد."
درباره جنگ نرم
اما به راستی جنگ نرم چیست و تکنیکها و روشهای اجرایی آن کدامند؟ و چرا مقامات کاخ سفید برای اجرای آن علیه ایران وارد عمل شدهاند؟ جنگ نرم در حقیقت شامل هرگونه اقدام روانی و تبلیغات رسانهای است که جامعه یا گروه هدف را نشانه میگیرد و بدون درگیری نظامی و گشوده شدن آتش، رقیب را به انفعال یا شکست وا میدارد. اصطلاح جنگ روانی، خود مقولهی مفصلی است، با شگردها و شیوههای متنوعی اجرا میشود و باید آن را یکی از اشکال و زیر مجموعههای جنگ نرم دانست. جنگ رایانهای و اینترنتی و راهاندازی شبکههای رادیویی و تلویزیونی و... نیز اشکال دیگر جنگ نرم هستند.
کلید خوردن جنگ نرم علیه ایران در مقطع فعلی را باید ناشی از گسترش حس تنفر از آمریکا در جهان دانست که به نظر سران کاخ سفید، ایران مرکز اصلی ایجاد این تنفر و گسترش آن است و در آمریکا برای مقابله با این موج، نیروی واکنش سریع تشکیل شده است؛ تا اولاً به خنثیسازی نفوذ معنوی ایران در کشورهای اسلامی و منطقهی خاورمیانه بپردازد و ثانیاً با القای خطرناک بودن ایران برای امنیت همسایگان، اذهان عمومی از اقدامات و نقشههای ایالات متحده منحرف شود.
سرمایهگذاری هنگفت غرب در زمینهی اطلاعات، بستر لازم برای راهاندازی جنگ مجازی (سایبر) علیه هر کشوری که در مغایرت با سیاستها و منافع آن باشد را فراهم کرده است. جنگ نرم در پی از پای درآوردن اندیشه و تفکر جامعهی هدف است تا حلقههای فکری و فرهنگی آن را سست کند و با بمباران خبری و تبلیغاتی، در نظام سیاسی- اجتماعی حاکم تزلزل و بیثباتی تزریق کند.
پروژهی ناتوی فرهنگی که چندی پیش رهبر انقلاب آن را مورد تأکید و توجه قرار دادند، مشتمل بر خط تهاجمی دشمن و تلاش معاندان نظام برای ورود از عرصههای فرهنگی، هنری و رسانهای است تا به سیاهنمایی علیه ایران بپردازند. رویکرد اصلی ناتوی فرهنگی، جنگ نرم و هدف اصلی آن فروپاشی پیوندهای همگرایانه ملتی است که حدود سه دهه با تمام فشارها و کاستیها، صبر و مدارا پیشه کرده و راه پیشرفت و مقاومت در برابر زورگویی و انحصارطلبی دشمنان را برگزیده است.
آمریکا و جریان صهیونیسم بینالملل برای عملیاتی ساختن جنگ نرم و ناتوی فرهنگی علیه جمهوری اسلامی ایران، طی سالهای گذشته راهکارهای مختلفی آزمایش کردهاند. سرمایهگذاری در رسانههای دیداری و شنیداری، آژانسهای تبلیغاتی و خبری و کمپانیهای فیلمسازی برای ارایهی تصویری سیاه و خطرناک از جمهوری اسلامی ایران برای افکار عمومی جهان که یکی از نمونههای برجستهی آن، ساخت و پخش فیلم ضدایرانی "300" بوده، گوشهای از این اقدامات به شمار میآید. اکنون فیلم دیگری نیز با نام "فرار از تهران" توسط کمپانی برادران وارنر در حال تولید است.
از دیگر راههای جنگ نرم آمریکا علیه ایران عبارت است از:
- راهاندازی سایتهای اینترنتی و ارایهی نرمافزارهای جاسوسی به عوامل وابسته در داخل کشور، تا ابعاد مختلف جنگ رسانهای به شکل اثربخشتر طراحی و اجرا شود.
- ایجاد تقابلهای سیاسی بین سران ارشد نظام اسلامی و القای اینکه "جنگ قدرت" در جمهوری اسلامی بین چند طیف در جریان است و نهایتاً فلان طیف یا فلان گروه از پیش، پیروز شده و یا شکست خوردهاند.
میتوان گفت پازل رسانهای آمریکا برای تحت فشار قراردادن ایران اسلامی طراحی شده و راهکار خنثیسازی و بی اثر کردن تلاشهای دشمنان، ایجاد فضای همنوایی و همگرایی بین نیروهای درون نظام و عمل به مقتضیات اتحاد ملی به عنوان رهیافت راهبردی نظام اسلامی است. افشای حقایق و اوضاع داخلی آمریکا و نیز برملا نمودن توطیههای غرب در خاورمیانه و جهان اسلام و نیز تقویت زمینههای "انسجام ملی" در زمرهی راهکارهایی هستند که میتوانند در ناکامی نقشههای مراکز راهبردسازی دولت آمریکا در ایجاد جنگ نرم علیه ایران تأثیرگذار باشند.
جنگ نرم و تهدیدشناسی
در بحث تهدیدشناسی برای رسیدن هدف مطلوب، اولین مطلبی که دارای اهمیت، تعریف تهدید است. هر کشوری میتواند سه محور را بهعنوان ارزشهای حیاتی خود تعریف کند که به مخاطره افتادن آنها به مفهوم از بین رفتن پایه و اساس حاکمیت آن کشور است:
1. تمامیت ارضی آن کشور
2. ایدهها و الگوهای رفتاری جامعه
3. حاکمیت مستقر در آن کشور
بنابراین منظور از تهدید، عنصر یا وضعیتی است که یکی از این روشهای حیاتی را به مخاطره میاندازد. هدف تهدید چیست؟ هر ویروسی یک هدف دارد؛ هدف ویروس تهدید، مختل کردن و در نهایت از بین بردن امنیت یک جامعه و در نهایت نابودی حاکمیت است. در گذشته از ابزارهای سخت و ادوات نظامی استفاده میکردند، اما امروزه از تهدید نرم استفاده میکنند.
تهدید نرم
ویژگیهای تهدید نرم چیست؟ اصولاً دو ویژگی را بهعنوان ویژگی تهدید نرم در نظر میگیریم؛ یکی اعتباری بودن تهدید نرم است، یعنی در زمان و مکان متغیر است. مثلاً ممکن است متغیری امروزه و در زمان حال، تهدید به حساب بیاید ولی فردا یک عنصر معمولی در جامعه باشد. یا تهدیدی در یک جامعه در درجهی قرمز امنیتی باشد ولی در کشور دیگر یک مسألهی ساده اجتماعی باشد. ویژگی دوم این است که بحث تهدید، یک امر نسبی است. هر کشوری به فراخور موقعیت سیاسی، تاریخی، اجتماعی، جغرافیایی و عقیدتی ممکن است درجاتی از تهدید را داشته باشد.
معمولاً کشورهایی که در منطقهی خاورمیانه قرار دارند از درجهی تهدید بالایی برخوردارند؛ چون هم دارای موقعیت جغرافیایی مهم هستند، هم به لحاظ تاریخی، مکتبی و عقیدتی موقعیت بالایی در جهان دارند.
تهدید دارای دو مرحله است؛ مرحلهی ذهنی و مرحلهی عملیاتی. در مرحلهی ذهنی، دشمن یا کشور تهدیدکننده ابتدا نقاط آسیبپذیر جامعهی هدف را شناسایی میکند، ابزارهایش را میشناسد و سپس هدفگذاری و سرمایهگذاری میکند و نهایتاً آن را عملیاتی مینماید.
تقسیمبندی تهدید بر دو بعد ذهنی و عملیاتی، برای پیشگیری تهدید است. باید این را بدانیم، برای مقابله با تهدید در کدام مرحله پادزهر را تزریق کنیم. تهدید نرم امروزه موثرترین، کارآمدترین، کمهزینهترین صورت تهدید و در عین حال خطرناکترین نوع تهدید است.
ما میتوانیم مطالعات امنیتی را در حوزهی تهدید به دو دسته گفتمان منفی و گفتمان مثبت تقسیم کنیم. گفتمان منفی، تهدید را به نبود امنیت تعریف میکند و امنیت را به نبود تهدید تعریف میکند. گفتمان منفی دارای دو موج است؛ موج اول این گفتمان تأکید بر جنبهی نظامی دارد و میگوید تهدید یعنی در معرض حملهی نظامی قرار گرفتن یک کشور توسط کشور دیگری و تنها عامل ناامنی را حملهی نظامی میداند و اما موج دوم میگوید تهدید و عدم امنیت در حملهی نظامی خلاصه نمیشود، بلکه در حوزههای اقتصادی، فرهنگی، علم و فنآوری و زیستمحیطی نیز تهدید وجود دارد.
گفتمان مثبت که جدیدتر از گفتمان منفی است میگوید: امنیت و تهدید دو متغیر وابسته نیست و هر کدام را مستقل میداند. در این تعریف، فقدان امنیت تنها فاکتور مورد نیاز تهدید نیست بلکه علاوه بر آن، وجود شرایط مطلوب برای تحقق اهداف و خواستههای بیگانه نیز مدنظر است. وقتی جامعه در سطح قابل قبولی برای تحصیل و پاسداری از آرمانها و اخلاقیات و رفتارهای مورد قبول آن جامعه نباشد، هر چند دارای یک تهدید داخلی و خارجی مادی و محسوس نباشد، ممکن است عدم برآوردن نیازهای جامعه و مردم نوعی تهدید باشد.
سطوح قدرت نرم
اما در جهت مقابله با تهدید نرم، آن چیزی که میتواند مؤثر و کارآمد باشد، استفاده بهجا از قدرت نرم است. قدرت نرم دربرگیرندهی مؤلفههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک است. ایدئولوژی اعتبار ملی، خصوصیات ملی، هویت ملی و فرهنگی یک ملت و همچنین مشروعیت نظام سیاسی آن کشور از جمله موضوعاتی هستند که در چارچوب قدرت نرم مورد توجه و مطالعه قرار میگیرند. اما قدرت نرم از سه سطح تشکیل میشود:
الف) سطح راهبردی
ب) سطح میانی
ج) سطح تاکتیکی
در سطح راهبردی که اولین سطح قدرت نرم است، قدرت متوجه رهبران و نخبگان یک کشور است و بالاترین سطح رویارویی قدرت نرم با تهدید نرم را شامل میشود. در این سطح، هدف افزایش قدرت، هنجارسازی خود و تضعیف قدرت حریف در صحنهی بینالمللی است و هدف حریف هم از تهدید نرم در این سطح، اولاً شناسایی نخبگان و رهبران فکری جامعه و ثانیاً ارعاب و تأثیرگذاری در آنها است.
با توجه به موقعیت تاریخی کهنی که ایران دارا است و موقعیت سوقالجیشی و جغرافیایی که ما در آن قرار داریم، همواره دشمن در کمین بهرهگیری از موقعیتهاست. پس زمینهسازی جهت اتحاد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در جهان اسلام، تشنجزدایی و پیشبرد صلح و امنیت در منطقه و جهان، تحرک دیپلماتیک و حضور موفق در عرصههای بینالمللی، از جمله مواردی است که باعث ارتقاء قدرت نرم ما میشود.
ب) سطوح میانی: این سطح از قدرت نرم منحصراً به مردم و قدرت ملی تکیه دارد و از فرهنگ عامه متأثر میشود. در این سطح، افکار عامه از تصمیمات نخبگان و رهبران جامعه حمایت میکند و به آنها مشروعیت میبخشد. در مقابل، هدف تهدید نرم در این سطح، ایجاد شکاف میان نخبگان سیاسی و فرهنگی و آحاد عمومی جامعه است. یعنی میخواهند مردم را از یک جماعت همراه تبدیل به جماعتی بیتفاوت، معارض و مخالف کنند و برای رسیدن به این هدف از ابزارهایی مثل تشویق به نافرمانی مدنی استفاده میکند.
ج) سطح تاکتیکی: این سطح از رویارویی قدرت نرم در سطح نیروهای مسلح صورت میگیرد و هدف این سه سطح از قدرت نرم باید توأمان و همراه هم مورد توجه قرار گیرد و سعی شود در هر سه سطح قدرتدهی و قدرت نرم جامعه افزایش پیدا کنند تا بتواند در مقابل تهدیدات نرم مؤثر واقع شود.
عناصر افزایش قدرت نرم
در تعریف قدرت نرم به یک سری عناصر توجه میشود که رعایت آنها و رعایت معیارهای این عناصر باعث جاذبهدار شدن و تأثیر قدرت نرم شود. یکی از این عناصر عبارتند از: جاذبهی فرهنگی، که مشتمل بر عقاید، ارزشها و باورهای یک جامعه است و آن همان چیزی است که تعبیر به هویت ملی میشود. در واقع هویت ملی برای یک جامعه به منزلهی روح برای بدن است و همانطور که روح در بدن نباشد، جسم میمیرد؛ اگر مملکتی هویت نداشته باشد بهتدریج خواهد مرد.
هویت دو کارکرد دارد؛ از لحاظ داخلی عامل همبستگی مردم است و از لحاظ بینالمللی نیز عامل شناسایی کشور توسط سایر دولتهاست. هویت ملی یک مسألهی جمعی است که بنیادهای تاریخی، فرهنگی و اعتقادی یک ملت را در بر میگیرد. تکوین هویت ملی یک امر پیچیده و طولانی است و از طریق آموزش از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و حتی میتوانیم بگوییم که رنگها و معماری هم در تشکیل این هویت اثرگذار است. بنابراین هرگونه چالشی در هویت ملی باعث تضعیف و کاهش جاذبههای فرهنگی آن ملت میشود.
دومین عنصر دسترسی به ابعاد قدرت نرم در سطوح ملی و سطوح منطقهای و بینالمللی است. هر کشوری که به کانالهای ارتباطی منطقهای و بینالمللی دسترسی و ارتباط بیشتری داشته باشد، قطعاً از قدرت نرم بالاتری برخوردار است، مثل عضویت در کنوانسیونهای بینالمللی یا عضویت در سازمانهای بینالمللی و ایفای یک نقش مؤثر در این سازمانها.
سومین عنصر، پذیرش جهانی است؛ به این معنا که یک دولت بتواند در الگوها، ارزشها و اولویتهای دیگر ملتها تغییر بهوجود بیاورد. قطعاً چنین کشوری دارای قدرت نرم بسیار بالایی است.
چهارمین عنصر، تأثیرگذاری بر سطوح مختلف نظام بینالمللی است که مثلاً در مورد ایران میتوانیم به تأثیر بر چرخش سیاست امریکایی "خاورمیانهی بزرگ به خاورمیانهی جدید" اشاره کنیم.
منبع:
کتاب دیدگاههای نظری پدافند غیرعامل
استفاده از قرآن در باز مهندسی عملیات روانی
به قلم سرلشکر دکتر سید حسن فیروزآبادی، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح
امروز که رهبر عزیز انقلاب اسلامی همه ما را نسبت به جنگ نرم توسط استکبار و دشمنان انقلاب و بدخواهان ملت ایران هشدار دادند بحث عملیات روانی در حوزه جنگ نرم از اهم واجبات است و در واقع پاسخ جنگ نرم یا عملیات روانی دشمن دفاع نرم و عملیات روانی تهاجمی و دفاعی برعلیه دشمن محسوب میشود. نظم و نسق دادن به یک مجموعه یا بازآرایی مجدد آن را با هدف یک ساخت جدید را، مهندسی مینامیم. در معنای دیگر، مهندسی به معنای تنظیم عناصر یک محیط است به گونهای که در تناسب، با غایت مطلوب قرار گیرد. مهندسی عملیات روانی نیز در همین راستا یک فن مبتنی بر مهارتهای فراوانی است که از فناوری و دانش روانشناسی قدرت سرچشمه میگیرد. به زعم این مقاله عملیات روانی به کلیه فعالیتهایی اطلاق میشود که موجب تولید، تغییر، تقویت و یا تصحیح نگرش و بینش مخاطب شده و آن را در راستای اهداف و نیات منبع پیام هدایت سازد و بر دو گونه تبلیغ و جنگ روانی تقسیم میشود.
تجربه و ذوق سلیم هنری میتواند در کنار دانشنظری این فرآیند، مهندسی آن را زیبا و از سوی دیگر کم هزینه و پربار سازد. بدون مشارکت جمعی و رسانهای امکان مهندسی وجود ندارد و این کار کرد (عملیات روانی) موضوعی نیست که بتوان با زور و تحمیل یک رای و سلیقه در مورد آن نتیجه گرفت، لاجرم باید در فرآیند مهندسی و آیندهنگری از تجربه و خرد حاکم بر نیازها و رفتار مطلوب انسانی مدد گرفت و آن را به سامان رسانید.
عملیات روانی به کلیه فعالیتهایی اطلاق میشود که موجب تولید، تغییر، تقویت و یا تصحیح نگرش و بینش مخاطب شده و آن را در راستای اهداف و نیات منبع پیام هدایت سازد و بر دو گونه تبلیغ و جنگ روانی تقسیم میشود.
قرآن بزرگترین کتاب عملیات روانی، جبهه نور، ایمان، حق و عدالت است. اگر با نگاه تخصصی در جستوجوی هدایت کتاب خدا در امر عملیات روانی باشیم میتوان نتیجه گرفت که کتاب کوثر خدا و کتاب قران حکیم مجید، علاوه بر همه ابعادی که مدنظر قرار داده کتابی برای حفظ روحیه پیامبر اعظم (صلیالله علیه واله وسلم) است که در آن صحنههای عظیم، خطرناک و پرفراز و نشیب رسالت ایشان در مکه و حکومت ایشان در مدینه نشان داده شده است و نیز بخش مهمی از آیات شریفه قران کریم شامل صحنههای عظیم قوت قلب دادن به رسول خدا (صلیالله علیه واله وسلم) و امید بخشیدن به آینده اسلام و مسلمین میشود.
«ثبت ا... الذین آمنوا منکم» و یا «یثبت اقدامکم» همچنین در آیات بسیاری حقانیت پیامبر (صلیالله علیه واله وسلم) و اسلام و سنتهای الهی تبیین شده است و پاسخ شبهات کفار و منافقین و نیز افراد بیاطلاع که از روی گمان فکر میکنند داده شده است. بنابراین قرآن حکیم در هر دو بعد علمیات روانی جامع است، در آفند و هم پدافند. دفاع خداوند و امدادهای غیبی و هدایتهای وحی برای پیروزی بر دشمنان و تضعیف روحیه او و حملات قوی به پایههای فکری و بنیانهای اجتماعی و اخلاقی غلط دشمنان که موجب ضعف، فرار و انهدام آنها را فراهم آورد...
خداوند متعال در قرآن کریم و سوره مزمل خطاب به پیامبر اکرم (صلیالله علیه واله وسلم)، ماهیت وحی را بیان نموده و میفرماید: (ما بر تو سخنی سنگین و ارزشمند القا میکنیم) و این سخن تنها جایگاهی است که القا در تبلیغات دینی را خاص کلام وحی معرفی مینمایند. قرآن کریم با کتاب نامیدن خویش برای مقابله با عملیات روانی دشمن سنگرسازی میکند و با ترسیم کلی جبهه امیها وارد مبارزه میشود و همین امر نشان میدهد که قرآن کریم تا چه حد از اعجاز بیانی و زبانی خویش برای منکوب کردن دشمنی که تمام ابزارها و روشهای زبانی و ادبی خویش را برای به زانو درآوردن حضرت محمد (صلیالله علیه واله وسلم) به کار گرفته است، استفاده میکند و چگونه در برابر تک همه جانبه روانی دشمن به پاتکی بنیادین همه جانبه و در عین حال قاطع و کوبنده روی میآورد. لذا منبع اصلی در بازمهندسی عملیات روانی بازگشت سازمانهای تبلیغاتی به قرآن کریم است که کتاب بلاغ و ابلاغ است. بدین معنا که پیام قرآن باید وارد عرصه مبارزه در برابر مشرکان مطرح شود و با رسایی و آشکاری این امر صورت پذیرد چون ابلاغ رساندن آشکار و واضح و رسالت و مخاطب آن نیز انسانها هستند و به عبارتی میتوان گفت به نظام زبانی قرآن تعلق دارند و به همان فرهنگی منتسباند که این زبان محور آن است. هر چند نظام معنایی قرآن بسی فراتر و مخاطبان آن عام و جهانیاند.
پیام قرآن باید وارد عرصه مبارزه در برابر مشرکان مطرح شود و با رسایی و آشکاری این امر صورت پذیرد چون ابلاغ رساندن آشکار و واضح و رسالت و مخاطب آن نیز انسانها هستند و به عبارتی میتوان گفت به نظام زبانی قرآن تعلق دارند و به همان فرهنگی منتسباند که این زبان محور آن است .
خداوند متعال خطاب به پیامبر اکرم (صلیالله علیه واله وسلم) میفرماید:«ای پیامبر ابلاغ کن آنچه را که از سوی پروردگارت به تو فرود آمده است و اگر چنین نکردی پس رسالت خدایی را نرساندهای (تبلیغ نکردهای)» و یا میفرماید: «و بر پیامبر جز رساندن و تبلیغ آشکار نیست» در نتیجه کار ایشان شناساندن، رساندن و خوب ادا کردن یا به عبارتی به نحو کامل و مطلوب انجام د ادن آن است و این همان وظایف و کارهای داعی است که در صحنه مبارزه با شرک و کفر وارد میشود و دعوت خود را بیان میکند. یعنی پیامبر، ائمه، ولی و مومنان رزمنده برتر و برجسته جبههای هستند که قرآن سند عملیاتی آن است.
بر این اساس، مسئولیتهای اصلی مبلغ که در نامهای خاص رسالتی رسول خدا نیز مندرج است عبارتند از:
1- از بین بردن جهل و ناآگاهی از طریق واداشتن افراد و مخاطبین به تفکر و آگاهی که میفرماید: یا ایها الذین امنو ان جاء کم فاسق بناء فتبینوا ان تصیبوقوما یجبها له فتصبحو علی ما فعلتم نادمین (حجرات-6) (ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر شخص فاسقی خبری برای شما آورد، درباره آن تحقیق کنید. تبیین کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید.)
2- احیاء و یادآوری باورها و حقایق فطری تا از طریق آن غفلت و فراموشی از بین برود و از طرفی با طرح محبت خدای متعال به متقین و اختصاص فلاح و رستگاری به متقیان استقامت آنان را میسازد.
3- منکوب کردن دشمن در عملیات متعدد و گسترده روانی خود علیه قرآن و پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلم با بحث عقلی، تاریخی و ارزشی درباره بنیانهای باطل، جهل و کفر و نفاق دشمن و تسلط روانی برجبهه مقابل .
عمل انقلابی و جهادی، تلاش هوشمندانه و آگاهانه، دلسوزی و احساس مسئولیت و صبر و تحمل از جمله مولفههای اساسی است که برای تحقق این فرآیند لازم و ضروری است.
روانشناسی اجتماعی بر خلاف مهندسی یک ساختمان که با پایان گرفتن ساختمان، پایان مییابد، یک پروژه بیپایان است و همواره نیازمند بازنگری و تصحیح و ارتقا میباشد.
مجامع علمی به ویژه آنهایی که دغدغه امنیت ملی و دفاع اجتماعی دارند باید به تناسب رشته خود سهمی در بازآرایی مهندسی فکر و مدیریت عملیات روانی داشته باشند. روح حاکم بر نقشه فکری جامعه و مهندسی آن، روح عزت دینی و ملی، اخلاق پروری و معنویت است اما هیچ بخشی از آن نباید در تعارض با عقل و خرد حرفهای در تولید پیام باشد و این جمع بین عقل و ایمان با علم و تخصص در عملیات روانی، مقوله دشواری است که نیازمند مشارکت علمی تمامی مجامع دانشگاهی و راهبردی است. لازمه تحقق مهندسی مطلوب در عملیات روانی، شناسایی محیط اجتماعی و فرهنگی خواهد بود و دانشگاهها و حوزههای علمیه دینی به عنوان یک موسسه تولید علم و دانش تخصصی و به لحاظ تمرکز نخبگان فکری در آن از دو جهت میتوانند در این امر موثر واقع شوند، از یک سو نخبگان دانشگاهی و حوزههای علمیه دینی میتوانند با آگاهی از عناصر متفاوت تولید پیام و نظامهای مربوط و آگاه سازی نسبت به این عناصر و ارکان، مقدمات تحقق مهندسی تبلیغ را فراهم آورند و از سویی دیگر با شناسایی عناصر ضعیف و ناسازگاریها و ناهنجاریهای حوزه مدیریت عملیات روانی و تقویت منابع انسانی و آموزش عناصر موجود و مرتبط و نیز تبیین نحوه ارتباط نظاممند و نظام واربین عناصر مردمی و نخبگان و خواص اجتماعی، به بسترسازی و تحقق مهندسی نوین عملیات روانی در کشور کمک کنند. علاوه براین مدیران و نخبگان شاغل در هر یک از حوزهها و نظامهای برشمرده، میتوانند با طراحی و بازسازی اصول و عملکردها، متناسب با نظامی که در تولید فکر و بینش دنبال میسازند، به رفع ناهنجاریها یا نواقصی که در این خصوص وجود دارد، اقدام نمایند. ایجاد ارتباط و هماهنگی بین دستگاههای مختلف تولید علم و تبلیغی و رسانهای و تولید اطلاعات و هماندیشی برای رفع ناسازگاریها در این پروسه و ایجاد تحول، از جمله فعالیتهایی است که دانشگاهیان و حوزویان با توجه به جایگاه علمی خود میتوانند در این جهت ایفا کنند. عمل انقلابی و جهادی، تلاش هوشمندانه و آگاهانه، دلسوزی و احساس مسئولیت و صبر و تحمل از جمله مولفههای اساسی است که برای تحقق این فرآیند لازم و ضروری است.
ما و مواجهه با جنگ نرم
درباره «جنگ نرم» و ارتباط آن با تحولات اجتماعی از منظرهای متفاوتی سخن گفته شده است. این واژه بخصوص بعد از انتخابات اخیر ایران وارد مباحثات روزمره اجتماعی ما شده و از بحث های آکادمیک -دانشگاهی-فاصله گرفته است. در عین حال از آنجا که از جنگ نرم بعنوان یک تهدید مهم علیه انقلاب یاد می شود، توجه به ابعاد آن ضروری است که به بعضی از موارد آن اشاره می کنیم:
1-واژه جنگ نرم (Soft War) در برابر جنگ سخت (Hard War) کاربرد دارد البته گاهی به جای جنگ از واژه های تهدید یا قدرت استفاده می شود ولی در نهایت معمولا به یک مفهوم ختم می شود. نظریه جنگ نرم طی دهه های اخیر وارد ادبیات سیاسی شده است. دراین باره منسجم ترین کتابی که با عنوان Soft Power- قدرت نرم- انتشار یافته به جوزف نای تعلق دارد. وی معتقد است مبنای قدرت سخت یا جنگ سخت بر «اجبار» و مبنای قدرت نرم بر «اقناع» است او برخلاف بعضی از صاحب نظران، اقتصاد و دیپلماسی را در زیرمجموعه قدرت سخت قرار داده و تنها از رسانه بعنوان قدرت نرم نام برده است. البته اگر مبنای قدرت سخت بر اجبار و مبنای قدرت نرم بر اقناع باشد می توان به این تفکیک جوزف نای خورده گرفت چرا که رسانه، اقتصاد و دیپلماسی می توانند در ذیل هر دو عنوان سخت یا نرم قرار گیرند. نرم یا سخت بودن آن بستگی به این دارد که در نهایت برای وادار کردن طرف مقابل به انجام کاری یا بازداشتن او از کاری استفاده می شود یا از این ها بعنوان یک اقدام تشویقی و اقناعی استفاده می شود اما به هر حال در اینکه امروز استفاده از قدرت نرم برای تامین منافع ملی و تمامیت ارضی و حفظ کشور یک ضرورت است و مراقبت از کشور در برابر تهدید نرم حیاتی است، اختلافی وجود ندارد.
2- حوادث پس از انتخابات کشور نشان داد که استفاده از قدرت نرم علیه تمامیت ارضی، استقلال و هویت ملی کشور تنها در شرایط ضعف و شکست نظام اتفاق نمی افتد بلکه در «پیروزی های خیره کننده» هم از این ابزار برای تضعیف موقعیت داخلی و بین المللی انقلاب و نظام استفاده می شود از این رو رهبرمعظم انقلاب اسلامی برای خنثی کردن این مرحله حساس از تهدیدهای دشمن، دانشجویان، اساتید دانشگاهها و هنرمندان را به میدان فراخوانده اند.
این فراخوان از یک سو پایان نیافتن توطئه نرم علیه انقلاب را تداعی می کند و از سوی دیگر نشان می دهد که اگر چه تهدید نرم علاوه بر «موجودیت»، «امنیت» و «اصالت» نظام را هدف قرار داده است ولی رزمندگان سنگر انقلاب در این میدان اولا و بالذات نیروهای امنیتی نیستند هرچند نیروهای امنیتی نیز در این میدان وظیفه حساسی را به دوش دارند
3- در جنگ نرم، دشمن از ادبیات سیاه- تاریک نشان دادن آینده- بهره می گیرد و با سوار شدن بر مرکب تردید- در اصول، مبانی و دستاوردها- تلاش می کند تا نظام و حافظان آن را مرعوب نماید و با فرسایشی کردن فضای سیاسی، نیروهای اصلی نگهدارنده را خسته نماید بر این اساس طی دو ماه گذشته ما شاهد حداکثر سیاه نمایی روی موفقیت های بزرگ نظام- شامل موفقیت در جلب بی نظیر حضور مردم در صحنه انتخابات، موفقیت های بزرگ در سیاست خارجی، موفقیت بزرگ در کم کردن فاصله طبقات اجتماعی، موفقیت بزرگ در پاکدستی مدیران و فعالیت شبانه روزی آنان، به ثمر نشستن سیاست های منطقه ای ایران، روزآمد کردن شعارهای انقلاب و...- بوده ایم. در همان حال نیروهای داخلی جنگ نرم با نیروها و قدرت های خارجی جنگ نرم چنان آمیختند که سوا کردن این دو از یکدیگر به غایت دشوار گردید این همه برای آن بود که به شهروند ایرانی که برای انقلاب و نظام برآمده از آن بیش از 40 سال تلاش کرده است، بباورانند که حرف های انقلاب از اساس نادرست است. ببینید نخست وزیر اوائل انقلاب و رئیس جمهور سابق و رئیس مجلس اسبق و... چه می گویند و چگونه برای دست یافتن به قدرت، خود را به آب و آتش می زنند پس این دعواها همه ماهیت قدرت طلبی دارند! کنار بکشید!، هرچه می خواهد بشود، بشود!
رهبر معظم انقلاب اسلامی - دامت برکاته- برای خنثی شدن این ترفند به اساتید دانشگاهها فرمودند «لازم نیست شما از افراد نام ببرید ولی لازم است که به دانشجویان امید بدهید تا دستاوردهای بزرگ کشورشان را کوچک نبینند.
4- در جنگ نرم، دشمن با واقعیت کاری ندارد بلکه او واقعیت را برای مخاطب می سازد. شما همین روزها شاهدید با وجود اینکه بعضی از کسانی که از آنان به «شهدای سبز» نام برده می شد، زنده بودن خود را در تلویزیون اعلام کردند، هنوز بعنوان کشته یاد می شوند! و جالب تر اینکه تلاش وسیعی صورت می گیرد تا تعداد این کشته ها به 72 تن برسد حتی اگر لازم شد نام دختری که چندین بار از منزل متواری شده و در نهایت هفته ها بعد از حوادث انتخاباتی خود را از پل عابر پیاده به زیر افکنده و جان باخته است در لیست «شهدا» قرار می دهند تا این عدد مقدس تکمیل شود. در این صحنه اساساً واقعیت مهم نیست. مهم این است که در بازی تبلیغات سیاه، روی چه چیزی توافق و تأکید شده است. البته برای مردم ایران واقعیت ها پوشیده نیستند و عدم واقعیت های خلاف گوها هم سکه ای است که عمر آن به 10 روز نرسید.
5- در این جنگ نرم، محیط های جوان «میدان مناسب» ارزیابی می شود، در واقع استفاده از «احساسات» و «مظلوم گرایی» چاشنی اقدامات خطرناک و هزینه بری است که فرماندهان آشوب خود از پذیرش آن اجتناب می ورزند. در این میدان آن دسته از نیروهای جوان که به دلیل برخورداری از «زیرکی سیاسی» و «فهم استوار» دست فتنه گران را می خوانند وظیفه ای خاص بر عهده دارند. کما اینکه نخبگان دوران دیده هم برای کنار زدن پرده های تردید -که گاهی پرده های تردید، دلهای پاک را هم می لرزاند- باید به میدان آمده و حقایق را بیان نمایند. از این رو رهبر معظم انقلاب روی رسالت دانشجویان - با عنوان افسران جوان- و اساتید دانشگاه - با عنوان فرماندهان خودی جبهه نرم- انگشت گذاشته و مسئولیت شان را یادآور شدند
6- در جنگ نرم، دشمن اصلی هزینه چندانی نمی پردازد- اگر چه البته پول زیادی خرج می کند- هزینه را نیروهای داخلی- عمدتاً با دریافت حق العمل - می پردازند و صد البته در این میدان آن دسته از نیروهای داخلی که برای تغییر وضع موجود انگیزه شخصی قوی تری دارند نقش برجسته تری دارند. برای پاره ای از مسئولان سابق مانع شدن از «کنار رفتن پرده ها» مهمترین انگیزه شخصی است. بعضی از نخبگان گردن کلفت که در کشور به انواع فسادها آلوده شده اند، طبعاً نمی خواهند باب سؤالات باز شود از این رو حاضرند به قیمت زیر سؤال رفتن کشور، ریخته شدن خون بی گناهان و بر باد رفتن حیثیت ملی مانع مفتوح شدن پرونده ها شوند. این ها به آسانی و به طرفه العینی جذب برنامه های دشمنان قسم خورده اسلام می شوند و عناوین سیاسی آنان، مانعی برای ایفای نقش در براندازی نظام نخواهد بود. با این وصف اگر کسی تصور کند برای وحدت می توان از خطاهای آنان چشم پوشی کرد، دچار خطای بزرگتری شده است. اگر اقدام آنان صرفاً یک «خطا» باشد که بر تداوم آن اصرار نمی شود. آنان در بیانیه های رسمی با صراحت می گویند نظام کوتاه بیاید تا ما کوتاه بیائیم. نظام باید از چه چیزی کوتاه بیاید؟ بدون تردید منظور آنان کوتاه آمدن نظام در پرونده های کلان سوءاستفاده های اقتصادی و مالی است. همین چند روز پیش یکی از این افراد در نامه ای از قوه قضائیه خواسته است که از پیگیری پرونده دو متهم- که اینک در بازداشت به سر می برند- خودداری کند. استدلال ظاهری این است که این دو به فلان دولت وقت کمک های مؤثری در جذب کمک های خارجی به کشور داشته اند ولی این واقعیت ندارد. واقعیت این است که این دو نفر واسطه سوءاستفاده های میلیاردی «بعضی ها» بوده اند و پیگیری این پرونده می تواند این روابط ناسالم و شرم آور اقتصادی را برملا کند. در همان حال برخی از خبرها حکایت از این دارد که این دو با سازمان جاسوسی آمریکا مرتبط بوده اند که در نامه توصیه مورد اشاره بی اهمیت فرض شده است
7- جنگ نرم، صحنه تقابل دروغ های بزرگ با واقعیت های تردیدناپذیر است در این میدان دروغ های بزرگ لباس واقعیت های تردیدناپذیر به تن می کنند و واقعیت های تردیدناپذیر، دروغ های بزرگ خوانده می شوند. بیانیه ها و نامه های اخیر آقایان موسوی و کروبی که از طریق حدود 2500 سایت و وبلاگ بازتاب داده شده و پی درپی در تلویزیونها و رادیوهای آمریکا، اروپا، اسرائیل و عربستان نشخوار می شوند، دروغ های بزرگی اند که به پیکار واقعیت های تردیدناپذیر آمده اند. در این جنگ نرم، کافی است که هواداران جبهه حق بیدار باشند و بیکار ننشیند چرا که زبان حق همیشه مؤثرتر از زبان باطل است و نیک می دانیم که «للحق دوله و للباطل جوله».
منبع: کیهان
جنگ نرم رسانههای مصرفگراجنگ نرم رسانههای مصرفگرا
در طلیعهی ظهور قرن بیستم، کمکم تولیدکنندگان و شرکتها و امپراطوریهای تجاری که گسترهی خود را به کشورهای دیگر نیز کشانده بودند، به این نتیجه رسیدند که برای بهرهبرداری بیشتر و مناسبتر از توان فراوان سازمانهایشان که روزبهروز به آن افزوده میشد، راهی جز مصرف انبوه وجود ندارد. دنیا دنیای مبارزه بر سر تصاحب بازارها است و باید برای سود بیشتر به بازارهای سرزمینهای دور روی آورد.
چنان که تاریخ نشان میدهد، در ابتدا این کار با نیروی نظامی و فتح سرزمینهای غرب و شرق کرهی زمین صورت میگرفت ولی در شرایط کنونی، حملات نظامی تا حدودی محدود شده و غربیها راه چاره را افزایش مصرف عمومی و فراهم کردن رفاه برای همه دانستهاند و برآنند تا به طور روزافزون، روشهایی را بیابند که ضمن استفادهی عموم از مصرف زیاد در تمام زمینهها، چرخ سودآوری ماشینهای صنعتی از کار نیافتد و همواره به گردش خود به گونهای فزاینده ادامه دهد.
در این میان تبلیغ کالاهای تجاری به یکی از سادهترین و سریعترین روشها در اکثر شرکتهای بزرگ دنیا تبدیل شده است. تلویزیون و رسانه را نیز میتوان مهمترین ابزار این روش دانست. تنها این وسیله است که میتواند پیام صاحبان شرکتهای تولیدی را به طور گسترده به درون خانههای مردم در سراسر جهان ببرد. این رسانه در حقیقت به عنوان فرد سوم این خانوادهها در نقش میهمانی ناخوانده کمکم رأی اعضای خانواده را از روی پدر خانواده برمیگرداند و به سوی افکار منتشر شده از سوی خود جلب میکند.
مصرفگرایی اسطورهای است که فرد را با مصرف کردن خشنود میکند و حس یکپارچه بودن با دیگران را به او میبخشد. جملات تبلیغی به شکلی جذاب، جانشین ایدهآلهای مصرفکننده برای تجربههای هنری، مذهبی و خانوادگی میشود و پیچ و تابهای دستکاری شده توسط رسانهها در نقاب اجتماعی را جایگزین ارزشهای معنوی میکند. تلویزیون نه برای سرگرم کردن ما که برای فروش کالاها به ماست که به وجود آمده و کار بیشتر کسانی که در شبکههای تلویزیونی کار میکنند، جلب توجه مردم است و البته تداوم این جلب توجه تا جایی که بتوانند کالایی را تبلیغ کنند.
روزگاری تبلیغاتچیها کودکان را بهعنوان یک گروه جمعیتی، نادیده میگرفتند اما امروزه کودکان و نوجوانان نیز یکی از گروههای هدف این رسانهها هستند؛ چرا که آنها قدرت خرج کردن دارند. درآمدهای قابل خرج آنها بسیار هنگفت است. آنها در بزرگسالی در زمرهی مصرفکنندگان درخواهند آمد و هزینههایی که صرف برنامهریزی ذهن و نگرش آنها میشود، بعدها جواب میدهد! آنها بر تصمیمات والدین خود برای خرید کالاها تأثیر می گذارند، زیرا برای واداشتن یا ترغیب والدینشان به خرید کالاها و خدماتی خاص، شگردهای بسیاری دارند. کودکان در ازای هر پنج ساعت تماشای برنامهی تلویزیونهای تجاری، یک ساعت آگهی تجاری تماشا میکنند. در واقع ما کودکانمان را به دست شرکتهای تبلیغاتی سپردهایم تا آنها را متقاعد کنند که گرسنه، خسته، زشت و نامحبوب هستند و برای تغییر این وضع، باید پول خرج کنند.
آمریکا با افراشتن آنتنهای متعدد رادیویی و تلویزیونی بدون هیچ نیازی به مداخلهی نظامی میتواند در جامعهی کمونیستی اروپای شرقی نفوذ کند و کوکاکولا را در حالی سر میزهای خانوادههای آلمانیای مهمان کند که شاید چند سال پیش فرزندان و شوهران خود را در جنگ جهانی دوم در جنگ با متفقین از دست دادهاند. این پیشروی تا آنجا ادامه یافت که پس از گذشت دو سه دهه، در اواخر دههی هفتاد میلادی در مسکو نیز شعبههایی از مکدونالد و مرغ کنتاکی تأسیس شد و مشتریان در آنجا با ولع به دنبال صرف غذا همراه با نوشیدنیهایی چون کوکاکولا بودند.
امروز شاید اطلاعات، گرانبهاترین چیز برای همه باشد. با اطلاعات و کنترل آن میتوان به همه چیز دست یافت. برخی نظریهپردازان ارتباطات بیان کردهاند: امروز جهان در دست کسی است که رسانهها را در اختیار دارد. به اعتقاد گردانندگان اصلی صنعت رسانهها، چند مؤسسهی بزرگ، نه تنها رسانههای مهم همگانی آمریکا، بلکه جهان را تحت کنترل خود در خواهند آورد.